مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
اگر میدانستم این آخرین دقایقی است که تو را میبینم ،
به تو میگفتم «دوستت دارم» ...
و نمیپنداشتم تو خود این را میدانی ...
همیشه فردایی نیست تا زندگی ،
فرصت دیگری برای جبران این غفلت ها به ما دهد ... !
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
امروز به اندازه تمام دلتنگی هایم شاعر می شوم.
پیراهن غصه هایم را به تن می کنم
و می نویسم از تمام شمع های امیدی که در دالان قلبم خاموش مانده اند
و از پروانه های بی وفای روزگار که با رفتنت آن ها مرا ترک گفته اند.
شاعر می شوم
به اندازه ای که رنگ چشمان تو را در قاب نوشته هایم جای دهم
و به آن ها بگویم امروز بی قرار تر از همیشه ام.
شاعر می شوم به اندازه ای که لبخند تو را روی نوشته هایم بیابم
و ببینم آنها با حضور نامت در صفحات دفترم خوشحالند
و از نبودنت در صفحه روزگار نالان.
از تمام غصه هایی که پیچک وار دیواره قلبم را مچاله کرده اند
درمی یابم که شاعران بی قرارند.
بی قرار و محزون درست مثل نی و آن شاپرکی
که دیروز از پیرزن تنهای قصه ها می گفت.
شاعران تنهایند.
این را امروز از باورهای فرداهای گذشته دانستم
از چشمان بی فروغشان که در فردا خشکید.
پس من هم شاعر بودم.
از همان روزی که خانه خاکی را بر گل ها و سنجاقکهای روی زمین ترجیح دادی.
از همان روزی که چشم هایت را بستی و مهمان خاک گشتی
و همه اینها یک بهانه دارد
بهانه من رفتن توست. تو مرا خیلی زود شاعر کردی...خیلی زود.
مدیر بخش ویژوال بیسیک 6
ارسالها: 72
موضوعها: 18
تاریخ عضویت: Jul 2012
اعتبار:
4
اکنون کارم سفر است ،
مسافری تنهایم
که در زیر کوله باری سنگین ، پشتم خم شده
و استخوان هایم به درد آمده است.
و می روم و راه طولانی لحظه ها در پیش رویم تا افق کشیده شده است.
و از هر منزلی تا منزل دور دست دیگر ، لحظه ای است.
و این چنین من باید صدهزار ، میلیون ها لحظه را طی کنم.
تا برسم به یک روز
علي شريعتي :wub:
راه در جهان یکیست و آن راه راستیست
(زرتشت)
مدیر بخش ویژوال بیسیک 6
ارسالها: 72
موضوعها: 18
تاریخ عضویت: Jul 2012
اعتبار:
4
امضاء
راه در جهان یکیست و آن راه راستیست
(زرتشت)
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
چه اشتباهی کردم که اسمتو آوردم ... خوبیش اینه لااقل واست قسم نخوردم ... راستی چه عالمی بود اگه بدها نبودن ... جدا می شیم ما از هم ... چون خیلی ها حسودن ... دیشب تا صبح نشستم زیر نگاه مهتاب ... تو خیلی خوبی اما فقط تو عالم خواب ... عکس ها و هدیه هاتم میدم به یه واسطه ... تا که به خیر و خوشی تموم شه این رابطه ... حرفای عاشقونه همش مال قدیمه ... مثل همون حرفا که ماها بهم زدیمه ... هر وعده ای که دادی به هر کسی عمل کن ... غصه هاشو یه جوری با مهربونی حل کن ... نذار که عشقت واسش مشکل و دردسر شه ... نذار که از دست تو راهیه یه سفر شه ... چه وقت هایی تلف شد با تو سر قرارا ... تکلیفا روشن می شه همیشه تو بهارا ... گناه تو همین بود ، نداشتن صداقت ... اما گناه من بود نکردن خیانت ... سفیدیه نگاهت نابه شبیه برفه ... آب می شه زود و فقط ، به قیمت یه حرفه ... دیگه خدا نگهدار لحظه های قیمتی ... منو ببخش عزیزم هر کی داره قسمتی ... دنیارم اگه بدی دلم ازت صاف نمی شه ... دلی که بشکنه و کدر شه شفاف نمی شه ... نه ، دیگه دوست دارم محاله باورم بشه ... اسمتو محاله دیگه تو دلم جا بشه ... حیفه اون بتی که از تو برای خودم ساخته بودم ... من مقصر نبودم چون تو رو نشناخته بودم ... اصل مطلب اینه که برو پی کار خودت ... دیگه نمی خوامت ، لعنت به تو و اون روز تولدت ... شاید اشتباهه اما عاشقا دروغ می گن ... آدمهای مهربون و با وفا دروغ می گن ... اونایی که می گن که تا همیشه دیوونتن ... بذار بی پرده بگم که به شما دروغ می گن ... اونایی که میان به این بهونه ها که اومدن ... از توی شهر قشنگ قصه ها دروغ می گن ... اونایی که فدات بشم تکه کلامشون شده ... به تموم آسمونها ، به خدا دروغ می گن ... اونایی که با قسم و آیه می خوان بهت بگن ... تا قیامت نمی شن ازت جدا ، دروغ می گن ... حیف لحظه های خوبی که برای تو گذاشتم ... حیف غصه ای که خوردم چون ازت خبر نداشتم ... حیف اون روزا که کلی ناز چشماتو کشیدم ... حیف شوقی که تو گفتی داره اما من ندیدم ... حیف حرفای قشنگی که برای تو نوشتم ... حیف رویام که واسه تو از قشنگی هاش گذشتم ... حیف شب ها که نشستم با خیالت زیر مهتاب ... حیف وقتی که تلف شد واسه دیدن تو توی خواب ... حیف باوفای من ، حیف عشقو اعتمادم ... حیف اون گلی که به تو دادم ... حیف فرصت های نقرم ، حیف عمرمو دقیقم ... حیف هر چی به تو گفتم ، راست راسی حیف سلیقم ... حیف اشکهایی که ریختم واسه تو دم سپیده ... حیف احساس طلائیم ، حیف این عشقو عقیده ... حیف شادیم توی روزی که می گن تولدت بود ... حیف عاشقیم که گفتی اولش کار خودت بود ... حیف اون همه قسم هام که به اسم تو نخوردم ... حیف نازی که کشیدم چونکه طاقت نیاوردم ... حیف اون کسی که دائم عاشقم بود توی رؤیا ... حیف که تو از راه رسیدی ، اونو دادمش به دریا ... حیف چیزی که ندارم ، حیف ذوقی که نکردی ... حیف گرمای دستام که سپردمش به سردی ... حیف قلبم که یه روزی دادمش دستت امانت ... حیف اعتماد اون روز ، حیف واژه خیانت ... حیف اون شبی که گفتم : پیش تو کمه ستاره ... حیف اون حرفا که گفتی ، گفتم اشکالی نداره ... حیف چشمهایی که گفتم به تو با لبای خندون ... حیف آرزوی دیدار با تو بودن زیر بارون ... حیف هر چی که سپردم ، حیف هر چی که نبودی ... حیف تکلیفم بیا روشنش کن تو به زودی ... شاید اشتباهه اما عاشقا دروغ می گن ... آدمهای مهربون و با وفا دروغ می گن ... اونایی که می گن که تا همیشه دیوونتن ... بذار بی پرده بگم که به شما دروغ می گن ... اونایی که میان به این بهونه ها که اومدن ... از توی شهر قشنگ قصه ها دروغ می گن ... اونایی که فدات بشم تکه کلامشون شده ... به تموم آسمونها ، به خدا دروغ می گن ... اونایی که با قسم و آیه می خوان بهت بگن ... تا قیامت نمی شن ازت جدا ، دروغ می گن ... ما که رفتیم ولی یادت باشه دیوونه بودیم ... واسه تو یه عمر اسیر تو کنج این خونه بودیم ... ما که رفتیم تو بمون با هر کی که دوسش داری ... با اونی که پنهونی سر روی شونش می ذاری ... ما که رفتیم ولی این رسم وفا داری نبود ... قصه چشمای تو واسه ما تکراری نبود ... ما که رفتیم ، حالا تو می مونی و عشق جدید ... می دونم چند روزه دیگه می شنوم جدا شدید ... ما که رفتیم ولی مزد دستای ما این نبود ... دل ما لایق اینکه بندازیش زمین نبود ... ما که رفتیم ولیکن قدرتو دونسته بودیم ... بیشترم خواسته بودیم ولی نتونسته بودیم ... ما که رفتیم تو برو دل بده دست دیگری ... به قول حافظ : ما هم داریم یه یار سفری ... ما که رفتیم تو بشین زیر نگاه عاشقش ... آرزوم اینه فقط تلف نشه دقائقش ... ما که رفتیم تو برو دنبال طالع خودت ... ببینم که سال دیگه کی میاد تولدت ... ما که رفتیم تو بمون با اونکه از راه اومده ... اونکه با اومدنش خنجر به قلب من زده ... ما که رفتیم دل ندادیم دیگه به عشق کاغذی ... لااقل می اومدی پیشم واسه خداحافظی ... شاید اشتباهه اما عاشقا دروغ می گن ... آدمهای مهربون و با وفا دروغ می گن ... اونایی که می گن که تا همیشه دیوونتن ... بذار بی پرده بگم که به شما دروغ می گن ... اونایی که میان به این بهونه ها که اومدن ... از توی شهر قشنگ قصه ها دروغ می گن ... اونایی که فدات بشم تکه کلامشون شده ... به تموم آسمونها ، به خدا دروغ می گن ... اونایی که با قسم و آیه می خوان بهت بگن ... تا قیامت نمی شن ازت جدا ، دروغ می گن ...!!!
مدیر بخش ویژوال بیسیک 6
ارسالها: 72
موضوعها: 18
تاریخ عضویت: Jul 2012
اعتبار:
4
10-24-2012، 03:35 PM
(آخرین تغییر در ارسال: 10-24-2012، 03:36 PM توسط alakimalaki.)
شب و روزت همه بیدار
که آید شاید ,
کور شد دیده بر این
کوره ره شایدها !
شاید - ای دل ! -
که مسیحا نفست
آمد و رفت !
باختی هستی خود
بر سر می آیدها....
{حسین پناهی}
راه در جهان یکیست و آن راه راستیست
(زرتشت)
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره
انتظار تو کشیدم تا که برگردی دوباره
در غروب رفتنت ، لحظه هایم را شکستم
زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم
پشت شیشه روز و شب ، دل به بارون می سپارم
من برای گریه هام ، چشمه ها رو کم می یارم
انتظار با تو بودن منو از پا درمیاره
ترس از این دارم که بی تو ، تا ابد چشام بباره
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
سختته نفس بکشی ، گریه کن سبک تر بشی
بی دلیل رفت حق داری که دورتو قفس بکشی
بی گناه کریه کن ، هی بگو آه ... گریه کن
گریه کن بشین عکس عشقتو ببین
ولی جای گله نیست عاشقی یعنی همین
حق داری بهونه از هر چیزی بگیری ولی ...
حق نداری بری
بی کسی تمام ِ توئه ، لحظه های شوم توئه
گریه کن که هیچ راهی نیس که ابر غم رو بوم توئه
بی گناه کریه کن ، هی بگو آه ... گریه کن
**
گریه کن بشین عکس عشقتو ببین
ولی جای گله نیست عاشقی یعنی همین
حق داری بهونه از هر چیزی بگیری ولی ...
حق نداری بری
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
Uğruna ben ölürdüm
من در راه تو میمردم
Çok geceler bekledim
خیلی از شبها منتظر موندم
Belki gelirsin diye
به امید اینکه بلکه برگردی
Gözyaşımı silmedim
اشک چشمانم رو پاک نکردم
Acır silersin diye
تا ناراحتی بشی و پاکشون کنی
Kalbimi hep boş tuttum
قلبم رو همیشه خالی نگه داشتم
Gelir girersin diye
بلکه بیای و واردش بشی
Kimseleri sevmedim
هیچ کسی رو دوست نداشتم
Bana dönersin diye
به امید اینکه به سوی من برگردی
Geçti artık çaresiz
این دوران هم بدون پیدا شدن چاره ای ، طی شد
Hicranlarla dolu ömrüm
زندگیم پر از هجران و دوریهاست
Hatıra kaldı bana
خاطرات واسه من مونده
Acı dolu her günüm
تمام روزهایم پر از درد است
Şimdi artık bahçemde
حالا دیگه در باغچه ام
Ötmez oldu bülbülüm
بلبلها آواز نمی خوانند
Seviyorum deseydin
اگه می گفتی که دوسم داری
Uğruna ben ölürdüm
من در راه تو میمردم