• ¡Welcome to Square Theme!
  • This news are in header template.
  • Please ignore this message.
مهمان عزیز خوش‌آمدید. ورود عضــویت


امتیاز موضوع:
  • 7 رای - 2.14 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
Title: قسمت ششم( ب): پیروزی کوروش
حالت خطی
#1
مردم خود آن كشور نقل می كنند كه چون شهر بابل بسیار وسیع بود با اینكه محلات اطراف شهر به تصرف پارسیان درآمده بود ساكنان محله های مركزی هنوز خبر نداشتند كه چه بر سرشان آمده است ؛‌ و چون از قضا آن روز برای ایشان روز یك جشن عمومی بود در آن هنگام همه می رقصیدند و زمام اختیارخود را بدست عیش وشادی رها كرده بودند تا ساعتی كه این خبر را شنیدند. و بدین گونه بود كه بابل <تسخیر شد و اما قصه ی گزنفون به این شرح است : « کوروش وقتی به جلو شهر بابل رسید نخست سپاهیانش را در اطراف شهر مستقر ساخت و خود با چند تن از فرماندهان و افسران سپاهش سواره گشتی به دور شهر زد. وی پس از آنكه به بررسی و آزمایش حصارها و باروهای شهر پرداخت داشت آماده می شد كه سپاهیانش را عقب بنشاند و دست از محاصره ی بابل بكشد ، لیكن در همان اوان یك سرباز فراری بابلی كه از شهر گریخته و به سپاهیان او ملحق شده بود به وی خبر داد كه بابلیان تصمیم گرفته اند در آن دم كه عقب می نشیند به او حمله ور شوند ؛ و در توجیه این تصمیم به گفته افزود : « چون صفوف سربازان پارسی به نظر كسانی كه از بالای برج و باروها به ایشان می نگریستند ضعیف جلو كرده است » و این حرف هیچ تعجب آور نبود ، زیرا برای محاصره كردن دیوارهای شهری با چنان وسعت و عظمت صفوف سپاهیان الزاماً می بایست عمق بیشتری داشته باشد. با شنیدن این خبر ، کوروش به نگهبانان ود در وسط سپاهیانش قرار گرفت و فرمان داد تا از منتها الیه هر جناح ، سربازان صفوف خود را عقب بكشند و به سمت قسمت ثابت سپاه بروند تا منتها الیه هر دو جناح به ارتفاع قلب سپاه كه خود او در آن قرار دارد برسند. او با این مانور سربازانی را كه حركت نمی كردند مطمئن می ساخت ، چون آنان می دیدند كه با این كار عمق صفوفشان دو برابر شده است ؛ و همین طور آنهایی را كه عقب می نشستند اطمینان خاطر می یافتند ، چون بجای ایشان همان سربازان ثابت و بیحركت بودند كه با دشمن روبرو می شدند. لیكن وقتی كه منتها الیه دو جناح با پیش آمدن از دوسمت به هم پیوستند سپاهیان متوجه شدند كه تقویت شده اند ، بدین ترتیب كه كسانی كه مواضع خود را ترك گفته بودند بوسیله ی كسانی كه اكنون در جلوشان قرار داشتند و آنان كه در جلو بودند به وسیله ی كسانی كه از عقب آمده و به ایشان پیوسته بودند. باری ، با این تا خوردن و پس نشستن صفوف قهراً بهترین سربازان در ردیفهای اول و آخر قرار می گرفتند و بد ترین ایشان به ردیف وسط افتادند و این خود موضع گیری طرح ریزی شده ی خوبی برای جنگیدن بود ، و در ضمن مانع می شد از اینكه ترسوها فرار كنند. سواران و سپاهیان سبك اسلحه نیز كه در جناح ها قرار داشتند هر چه طول سپاه با مضاعف شدن صفوف كوتاهتر می شد به فرمانده كل نزدیكتر می شدند
« وقتی پارسیان بدین گونه گرد هم آمدند پس پس عقب نشستند تا به تیر رس تیرهایی رسیدند كه از بالای برج و باروها به سوی ایشان می انداختند ؛ و وقتی از آن تیر رس هم گذشتند برگشتند و نخست چند قدمی به پیش برداشتند ؛ سپس دوری به سمت چپ زدند ، و خود را در برابر باروها یافتند. بتدریج كه از برج و باروها دور می شدند پیچ خوردنشان كمتر می شد. وقتی خود را در امن و امان یافتند دیگر بی آنكه توقف كنند تا به دم چادرهای خود رفتند. وقتی در چادرها مستقر شدند کوروش افسران خود را احضار كرد و به ایشان گفت : « ما برای آزمایش شهر به دور آن گشتیم . چنین برج و باروهای مستحكم و بلند را چگونه می توان به زور گرفت. من به سهم خود چنین كاری را آسان نمی بینم ، لیكن هر چه جمعیت در درون شهر بیشتر باشد از زمانی كه برای جنگیدن با ما از آن بیرون نیایند زودتر می توان ایشان را با گرسنگی و قحطی از پا درآورد. بنابرین اگر وسیله ی دیگری به نظر شما نمی رسد كه پیشنهاد كنید من بر این عقیده ام كه آنان را در محاصره ی اقتصادی بگیریم. – یكی از افسران کوروش پاسخ داد : ولی مگر این شط از وسط خود شهر عبور نمی كند؟ - گوبارو گفت : بلی ، ولی عمق این شط به قدری زیاد است كه اگر دو مرد هم در درون آن روی هم بایستند باز سر نفر دوم از آب بیرون نخواهد افتاد. و به هر حال از بابل با این شط بهتر دفاع می شود تا با برج و باروهایش. – کوروش باز گفت : از آنچه فراتر از زور و توان ما است بگذریم. بیایید طرح خندقی را بریزیم ، و هركدام به نوبه ی خود به سرعت روی حفر آن كار كنیم ، چنانكه در اسرع وقت خندقی هر چه عریض تر و عمیق تر كه ممكن است آماده كنیم. »
در نتیجه ، پس از آنكه یك خط دفاعی برای جلوگیری حمله ی محاصره شدگان به دور حصارهای شهر كشیده شد ، و ضمناً در نزدیكی شط جای كافی برای برافراشتن برج های بلند باقی گذاشتند. کوروش دستور داد تا در هر دو طرف شهر خندق بسیار عمیقی بكنند. آنگاه دستور شروع به بنا كردن برجهایی در كنار شط بر پایه ای كه نخلستان بود و كمتر از یك پلتر ( واحد اندازه گیری طول در یونان قدیم معادل۳۰ متر و ۸۰ سانتی متر امروز ) طول نداشت.
« در حینی كه محاصره كنندگان به انجام دادن این كارها مشغول بودند بابلی ها در بالای حصارهای خود به این نحوه ی محاصره ی اقتصادی می خندیدند ، چون برای بیش از ده سال آذوقه و خوار و بار داشتند. کوروش از این موضوع با خبر شد. آنگاه لشكر خود را به دوازده بخش تقسیم كرد ، و هر بخش می بایست در طول مدت یك ماه از سال را كشیك بكشد. به شنیدن این خبر ، بابلیان بر مسخرگی و ریشخند خود دو چندان افزودند. اكنون دیگر خندق ها حفر شده بود. کوروش چون شنید كه در شهر بابل جشنی بر پا است و برای برگزاری آن بابلی ها تمام مدت شب را به باده خواری و سورچرانی و عیش و عشرت خواهند گذرانید منتظر ماند تا شب فرا رسید آنگاه با عده ی زیادی از مردان خود دهانه ی خندق های وصل به شط را باز كرد وقتی آن دهانه ها باز شد آب شط شبانه از هر دو طرف در خندق ها به جریان افتاد و راه ورود شط به درون شهر برای پارسیان قابل عبور گشت. وقتی همه ی چیزهای مربوط به شط آماده شد کوروش به تمام مین باشیان خود از پیاده و سواره فرمان داد تا هر كدام با هزار سرباز تحت فرماندهی خویش در دوصف بیایند و به او ملحق شوند. وقتی مین باشیان رسیدند کوروش سواران و پیادگان خود را به درون شط فرستاد تا ببینند آیا آن بستر خشك كرده اكنون قابل عبور شده است یا نه . وقتی به او گزارش دادند كه آری قابل عبور است آنگاه سران عمده ی لشكرش را احضار كرد و با این كلمات با ایشان سخن گفت : « دوستان ، اكنون شط راه ورود به شهر را به ما داده است ؛ پس بیایید تا با اطمینان خاطر و بدون ترس و تشویش وارد بابل شویم. ضمناً به این نكته بیاندیشیم كه كسانی كه ما اكنون به جنگشان می رویم كه قبلاً وقتی متحدینی با خود داشتند و بیدار و هوشیار و آماده به جنگ و مسلح به انواع سلاح ها و صفوف جنگی مرتبی بودند ما شكستشان دادیم و لیكن امروز هنگامی به ایشان حمله ور می شویم كه بسیاری از آنها در خوابند و بسیاری هم مستند ، و همه هم وا رفته اند و لباس رزم به تن ندارند. و تازه وقتی مشاهده كنند كه ما به درون باروهای شهرشان درآمده ایم ترس و وحشت ناتوانترشان هم خواهد كرد. حال اگر در میان شما كسانی هستند كه فكر می كنند وقتی ما وارد شهر می شویم باید بترسیم از اینكه مبادا دشمنان به بالای بامها بروند و از دو سمت كوچه ما را به باد تیر بگیرند كاملاً از این بابت خاطر جمع باشند. اگر كسانی به بالای بام خانه های خود بروند ما نیز متحدی چون هفائیستوس ، خدای معروف را داریم . دهلیزهای این خانه ها به آسانی آتش می گیرند زیرا درهای آنها از چوب نخل آغشته به قیر قابل اشتعال درست شده است. ما نیز به سهم خود فاقد چوب صمغ دار برای آتش افروختن نیستیم و به میزان فراوان زفت و قیر و الیاف وازده ی كتان برای بر پا كردن هر چه سریعتر آتش سوزیهای شدید در اختیار داریم . از این قرار ساكنان آن خانه ها یا باید به سرعت از خانه های خود بگریزند و جان بدر برند و یا در همانجا بدل به خاكستر بشوند. به هر حال بروید و سلاح های خود را بردارید و آماده بشوید! من شما را به كمك خدایان خودمان راهنمایی خواهم كرد. هان ، ای گوبارو ، شما راه را به ما نشان بدهید ، چون بهتر از ما بلدید. و وقتی هم به درون شهر درآمدیم یك راست ما را به قصر پادشاه راهنمایی كنید. – گوبارو گفت : هیچ عجیب نیست كه امشب هیچیك از درهای قصر سلطنیتی بسته نباشد ، چون امشب تمامی شهر در جشن و سرور بسر می برد. با این حال ، به نگهبانانی در جلو درهای كاخ برخواهیم خورد. – کوروش گفت : یك لحظه از وقت را نباید تلف كرد. بنابرین به پیش باید حتی المقدور ایشان را غافلگیر كنیم »
وقتی کوروش این حرف را زد پارسیان به راه افتادند. كسانی از بابلیان كه در سر راه به مهاجمان بر می خوردند زده و كشته می شدند و یا فریاد زنان به درون خانه های خود می گریختند. همراهان گوبارو طوری به این فریادها جواب می دهند كه انگار خودشان هم در آن جشن و شادی شركت دارند. پارسیان بر سرعت می افزایند و به جلو قصر سلطنتی می رسند ولی می بینند كه درهای آن بسته است. آنان كه دستور یافته اند به نگهبانان كاخ حمله ور شوند به روی ایشان در حالی كه در پرتو شعله های آتش بزرگی به باده نوشی مشغولند می پرند و همه شان را می كشند. سر وصدای مهیبی به راه می افتد و فریادها است كه بلند می شود. در درون كاخ این سر و صداها را می شنوند و پادشاه بابل فرمان می دهد تا بروند و ببینند چه اتفاقی افتاده است. چند تن از خویشاوندان شاه می دوند تا درها را باز كنند و بگریزند. آنگاه پارسیان به درون كاخ می ریزند و خود را به جایی كه پسر شاه هست می رسانند. او را می بینند كه ایستاده و آماده ی دفاع كردن از خویش است. همراهان گوبارو او را می كشند. كسانی هم كه با او بودند نابود شدند ، یكی در حالی كه در پشت پناهگاهی سنگر گرفته بود ، دیگری در حالی كه می گریخت و آن دیگر در حالی كه با هر چه بدستش می آمد از خود دفاع می كرد. کوروش سواران خود را به میان كوچه های شهر فرستاد و بوسیله ی یشان دستور داد تا هر كه را كه در بیرون بیابند بكشند ، و بوسیله ی كسانی كه زبان آشوری می دانند جار بزنند كه آنان كه در درون خانه ی خود هستند در همان جا بمانند و بدانند كه اگر كسی در بیرون دیده شود كشته خواهد شد. این فرمانها همه اجرا شد. وقتی صبح شد و نگهبانان قلعه ها از تسخیر شهر به دست پارسیان و از كشته شدن بالتازار آگاه گشتند خود نیز قلعه ها را تسلیم كردند. کوروش فوراً قلعه ها را تصرف كرد و نگهبانانی با افسران به آنجاها فرستاد تا آنها را اداره كنند. به رؤسای خانواده ها اجازه داد تا مردگان خود را به خاك بسپارند و فرمانی همگانی خطاب به مردم بابل بوسیله ی جارچیان صادر كرد تا همه فوراً سلاح های خود را بیاورند و تحویل بدهند و به ایشان هشدار داد كه اگر بعداً اسلحه ای در خانه ای بیابند همه ی ساكنان آن خانه اعدام خواهند شد. پس از انجام همه ی این اقدامات ، کوروش مغان پارسی را احضار كرد و چون شهر با جنگ فتح شده بود از ایشان خواست تا نوبر غنایم را برای خدایان و اماكن مقدس انتخاب كنند وبردارند و سپس خانه ها و اقامتگاههای دولتی متعلق به مقامات رسمی را مابین كسانی كه در فتوحات خود شریك می دانست تقسیم كرد و بدیهی است كه بهترین سهم را نصیب كسانی كرد كه از همه شجاع تر و فداكارتر بودند. پس از آن ، به بابلیان فرمان داد تا زمینها را بكارند ، خراج بپردازند و به اربابانی كه او برایشان می گمارد خدمت كنند.»
بدین گونه کوروش بدون جنگ و خونریزی شدید شهر بابل را فتح كرد. این پیروزی امپراتوری وسیعی نصیبش می كرد
سقوط بابل انعكاس عظیمی داشت . شهری كه از نزدیك به بیست قرن پیش تا به آن دم ملكه ی خاور زمین بود ، شهری كه همه ی ملتها شكوه و جلال و نبوغ او را ستوده بودند ، اینك به یك ضربت از پای در می آمد و بنده و برده ی یك فرد پارسی می شد كه خود نبونید یك وقت او را « نوكر حقیر » آژی دهاك نامیده بود. بر كرانه های شط فرات ، همچون بر كرانه های رود دجله و رود هالیس ، نام کوروش بود كه طنین افتخارات باستانی را بیدار می كرد.
در نظر یونانیان ، بابل هم از لحاظ جمعیت زیاد و ثروت سرشارش و هم از جهت شكوه و عظمت بناهای بزرگ و استحكام حصارهایش به صورت نمونه و الگوی یك شهر بزرگ شرقی جلوه گر بود. گزنفون روی حیرت بابلیان وقتی باخبر شدند كه پارسیان ظرف مدتی كمتر از یك ساعت بر شهر بابل دست یافته اند و بر وحشتی كه از این خبر پیدا كردند خیلی تاكید می كند. آنان كه هاج و واج مانده بوده ، حالتی دیوانه وار پیدا كرده بودند و در برابر چنین هجوم ناگهانی اندكی گیج شده بودند و نمی توانستند به عظمت فاجعه پی ببرند. بیشك عده ی زیادی از ساكنان شهر بایستی فكر كرده باشند كه کوروش بطور ناگهانی از آسمان فرو افتاده و بوسیله ی یكی از جنیان یا بوسیله ی خود مردوخ بر تخت پادشاهان بابل نشانده شده است. از آنجا كه بابلیان قرنها بود شاد و خوشبخت زندگی می كردند و چنین می پنداشتند كه در پناه استحكامات رعب انگیز و دویست و چهل برج نگهبانی آن هزاران سال در امن و امان خواهند بود خاطره ی غم انگیز نهب و غارت و ویرانی كامل شهرشان را كه در سال ٦٨٩ پیش از میلاد میسح بدست سناخریب سلطان آشور صورت گرفته بود از یاد برده بودند. آنان گمان می كردند كه از آن پس و بویژه از زمان تاخت و تازهای پیروزمندانه ی بختنصر به بعد دیگر هیچ موجبی برای ترس از بیگانگان نباید داشته باشند. یهودیان با اینكه امیدوار بودند فاتح یعنی کوروش شهر بابل را از بیخ و بن واژگون خواهد كرد و مقدر بود كه از این بابت دماغ سوخته شوند ، تنها كسانی بودند كه از پیروزی پارسیان بسیار شاد شده بودند. آنان هلهله كنان می گفتند : « تو كه می گفتی همیشه خواهی ماند ، و همیشه هم فرمانروا خواهی ماند ، ولی هیچ به فكر عاقبت كار نبودی و تصور نمی كردی كه چه بر سرت خواهد آمد! »
تاریخ نبونید كه تنها گواه وقایع آن عصر است به ما می گوید : وقتی سپاهیان پارسی به فرماندهی گوبارو در ماه تشرین سال ۵۸۳ وارد بابل شدند محله ی مقدس ازاژیل كه معبد مردوخ در ان واقع بود با ردیفی از سپاهیان از گزند نهب و غارت حفظ شد : « تا پایان ماه مدافعان درهای معبد مردوخ در ازاژیل را دوره كردند. سلاح هیچ كس در معبد ازاژیل و در معبدهای دیگر گذاشته نشد و هیچ پرچمی همه به سمت آن پیش نیامد کوروش از پیروزی خود هیچ سو استفاده ای نكرد. او به ملتی كه مغلوب كرده بود احترام گذاشت . به جای اینكه غرامت جنگی سنگینی بر او تحمیل كند ، در امور مذهبی او دخالت نماید و سازمان اداریش را بر هم بزند ، به جای تقلید از فاتحان سامی نژاد كه شهرهای فتح شده را به باد نهب و غارت می گرفتند و با ساكنان آنها همچون حیوانات رفتار می كردند ، به جای اینكه مانند یك فاتح بی رحم و خشن رفتار كند در پی به دست آوردن دوستی مغلوبان است و می خواهد كاری بكند كه پیروزی اش را بر وی ببخشایند. او با این نحوه ی رفتار سیاستی را ابداع می كرد كه مقدر بود پایه های محكمی برای این امپراتوری هخامنشی كه جای حكومت پادشاهان بابل را می گرفت تأمین كند. کوروش آریایی برای همه ی مردم یك فرمان بخشایش یا امان نامه صادر می كند : « به شهر زنهار داده می شود. کوروش فرمان می دهد كه تمامی شهر بابل در امن و امان باشد. » رفتار او و حسن نیتش بزودی ثمرات خود را بخشیدند. كاهنان بزرگ بلافاصله قدرت و امارت او را به رسمیت شناختند نبونید با برداشتن خدایان شهرهای دیگر از معبد خود برای آوردن ایشان به بابل « پیوندهای چنان محكمی را كه هر خدایی بوسیله ی آن با شهر خود بستگی داشت گسسته و به كیفر همین جنایت بود كه آسمان سلاحهای او را لعن و نفرین كرده بود » ول ی برعكس نبونید ، چنانكه گفتیم کوروش برگزیده ی مردوخ است و هم اوست كه ارباب خدایان معبد بابل مامورش كرده است تا انتقام بگیرد. همان خدا است كه به اشكریان کوروش روی موافق نشان داده و زمینه ی پیروزی را برای ایشان مساد نموده است. او کوروش را در میان بهترین فرمانروایان بازشناخته است و همه ی بابلیان با فرهنگ و معرفت می توانند روی لوحه ی شاه جدید این متن را بخوانند : « مردوخ هه ی كشورها را مورد مطالعه قرار داد هه ی آنها را دید و در آنها به دنبال یك پادشاه عادل ، یك فرمانروای باب دل گشت تا دستش را بگیرد و با خود بیاورد. بدین منظور کوروش پادشاه انزن را طلبید و نام او را برای سلطنت بر همه چیز تعیین نمود. همچنین خدایانی كه بوسیله ی نبنید از شهر و دیار خویش تبعید شده بودند هر یك بزودی زود به شهر خویش بازگشتند. « در تاریخ نبونید – کوروش می خوانیم كه : از ما كیسلو تا ماه آذر خدایان آكاد كه نبونید به بابل آورده بود همه به شهرهای خود بازگشتند.» کوروش نه تنها ایشان را به شهرهای خود بازمی گرداند بلكه نظارت می كند بر اینكه ار معبدهایشان خراب شده است دوباره آنها را بسازند ، و اگر بر اثر متروك ماندن خرابیهایی در آنها ایجاد شده است به تعمیر و مرمت آنها بپردازند تا آن خدایان بتوانند در منزلی جاودانی اقامت كنند .




گروه دور همی پارسی کدرز
https://t.me/joinchat/GxVRww3ykLynHFsdCvb7eg
 
پاسخ
  


پیام‌های این موضوع
قسمت ششم( ب): پیروزی کوروش - توسط Amin_Mansouri - 11-21-2011، 09:24 PM

موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  وفات کوروش فاجعه ترین رویداد تاریخ ایران باستان Amin_Mansouri 1 4,702 06-11-2022، 02:42 PM
آخرین ارسال: dvicelulares
  دین کوروش بزرگ Amin_Mansouri 0 3,762 05-22-2013، 05:08 AM
آخرین ارسال: Amin_Mansouri
  جمله های زیبا از کوروش بزرگ Amin_Mansouri 11 32,327 12-01-2012، 02:09 AM
آخرین ارسال: Z4R4THUSTR4
  پنج شهریور تولد کوروش بــــــــــــــــــــــــزرگ پیشاپیش شاد باد Amin_Mansouri 2 6,339 08-24-2012، 10:59 AM
آخرین ارسال: Ghoghnus
  سد یأجوج و مأجوج (افتخاری از کوروش بزرگ) Amin_Mansouri 0 4,431 08-10-2012، 01:15 AM
آخرین ارسال: Amin_Mansouri
Video فیلم کوروش بزرگ Kei armin 3 7,497 07-22-2012، 06:59 PM
آخرین ارسال: son of wisdom
  یک داستان از مردانگی و سخاوت کوروش meisam1376 1 4,512 04-20-2012، 07:50 AM
آخرین ارسال: parvin
  دانستنی های جالب در مورد کوروش و داریوش meisam1376 0 3,749 04-09-2012، 03:18 PM
آخرین ارسال: meisam1376
  سجده کردن ایرانی ها در برابر مقبره کوروش بزرگ Amin_Mansouri 0 5,067 03-26-2012، 07:09 PM
آخرین ارسال: Amin_Mansouri
  کوروش son of wisdom 2 5,943 12-12-2011، 10:56 PM
آخرین ارسال: son of wisdom

پرش به انجمن:


Browsing: 2 مهمان