05-06-2012، 01:16 PM
شوهره میاد خونه به زنش می گه: من برای شام دوستمو دعوت کردم خونه مون.
زنش می گه: چرا این کار رو کردی؟ ببین خونه چقدر به هم ریخته است، ظرفا کثیفن، هیچی هم برای خوردن تو یخچال نیست.
شوهره می گه: می دونم، ولی اشکالی نداره.
زنه می گه: اگه می دونی، پس چرا دوستت رو دعوت کردی؟
شوهره میگه : آخه اون زده به سرش می خواد بره زن بگیره
زنش می گه: چرا این کار رو کردی؟ ببین خونه چقدر به هم ریخته است، ظرفا کثیفن، هیچی هم برای خوردن تو یخچال نیست.
شوهره می گه: می دونم، ولی اشکالی نداره.
زنه می گه: اگه می دونی، پس چرا دوستت رو دعوت کردی؟
شوهره میگه : آخه اون زده به سرش می خواد بره زن بگیره
سرمشق های آب بابا یادمان رفت
رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت
شعر خدای مهربان را حفظ کردیم
اما خدای مهربان را یادمان رفت
----------------------------------------------------------
معرفت درّ گرانی است که به هر کس ندهند.
رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت
شعر خدای مهربان را حفظ کردیم
اما خدای مهربان را یادمان رفت
----------------------------------------------------------
معرفت درّ گرانی است که به هر کس ندهند.