مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
سلام عزیزم
نمی دونم چی بگم ..
حالا که رفتی نمی دو نم چطوری زنده بمونم
گفتی من دیوونه بودم آره من دیوونه بودم چون حالا که نیستی نمی دو نم با کی بمونم.
تو رفتی هنوزم خاطراتت زنده موندن .
هنوزم هر شب و هر روز به یادت می نویسم....
دلتنگی های بیشترم رو پشت اشک های اسمون می ریزیم تا که معلوم نباشه چقدر عاشقت بودم.
رفتی اما نگفتم خداحافظ تا همیشه چون هنوزم با منی توی قلبم تا همیشه...
اما خداحافظ خداحافظ به ظاهر و خوش آمدی به این قلب که نداره هیچ قراری.
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
حالا که دست هایت چتر نمی شوند
حالا که نگاهت ستاره نمی بارد
حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم
از کاغذ شعرهایم اتاقی می سازم
تا آوار تنهایی بر سرت نریزد
و آرامش خیالت ، خیس اشک هایم نشود
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
من از سواحل خطوط ظلمت فریاد می کشم
خا کسترم را در قطره ای کن
با دریایی از اندوه
مر ا لبریز کن
تا صبحی دیگر
طلوعی دیگر ...................
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
گفته بودی که چرا مست تماشای منی
زان چنان مات که یکدم مژه برهم نزنی
مـژه برهم نزنـــم تا که ز دستـــم نرود
ناز چشــم تو به قدرمــژه برهــم زدنی
...من پرواز نكردم
پرپر زدم
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
حالا که دیگر دستم به آغوشت نمیرسد
و بوسیدنت موکول شده
به تمامی روزهای نیامده..
حالا که هر چه دریا و اقیانوس را
از نقشه جهان پاک کردی
مبادا غرق شوم در رویایت
باید اسمم را
در کتاب گینس ثبت کنم
تا همه بدانند
- یک نفر
با سنگین ترین بار دلتنگی
روی شانه هایش -
تو را دوست میداشت
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
نقطه
سر خط زندگی
این خط لعنتی را می خواهی چکار؟
وقتی دست تو دست کودکی است
که تنها
کلمات اول خط را زیبا می نویسد
و برای کلمات بعدی دست کوچکش خسته می شود
و
دیگر خودش هم نمی تواند بخواند
برو
بی آنکه حتی بنویسی
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
و
تو
تو
تو
وتو گفتی که گرگ می آید!
در من غزل وعشق ورهایی مرده
بیچاره دلم داغ خیانت خورده
دیگر من وهمسفر شدن ممکن نیست
پرهای مرا گرگ به غارت برده
اینها بغضهایست که دارند گلویم را فریاد می شوند
-
تو نبودی خدا که می داند
همه ی عمر درد بود وعذاب
هیچکس باورم نکرده عزیز
من حسرت کشیده را دریاب))
-
باز باید خدا خدا بکنی
دیگر از زندگی بریده شدی
خواستی مرهم کسی باشی
که شکستت،که داغدیده شدی
-
دل از قفس عشق پریده ست عزیز
از چشم تو آشفته رمیده ست عزیز
دیگر من وتو ما شدنش ممکن نیست
این جاده به بن بست رسیده ست عزیز
-
*
هر جا صدای زجه ی استخوانهای خیانت کشیده ای راشنیدید حس کنید مریم حقیقت آنجاست
***
فراموشم نکنید
****
مدیر کل سایت
ارسالها: 4,843
موضوعها: 1,610
تاریخ عضویت: Apr 2011
اعتبار:
158
همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند ،
بعضی از قراردادها وعهد ها را روی قلب می نویسند ...
حواست به این عهد های غیر کاغذی، بیشتر باشد
شکستنشان
یک آدم را می شکند . . .