11-17-2011، 04:13 PM
منظور آیۀ 86 سورۀ کهف از اینکه می گوید ذوالقرنین وقتیکه به غروبگاه خورشید رسید متوجه شد که خورشید در چشمۀ گل آلود فرو میرود چیست؟!
پاسخ:
پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
آیه مذکور به شرح زیر است:
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَةٍ ؛(1)
تا به غروبگاه آفتاب رسید .(در آن جا) احساس کرد (و در نظرش مجسّم شد) که خورشید در چشمه تیره و گلآلودى فرو مىرود.
ذوالقرنین بنا بر این آیه در سفرش به مغرب زمین، به جایی می رسد که خورشید به هنگام غروب گویا در دریایی که لجن سیاه دارد، فرو می رود.
در عربی به دریا هم "عین" گفته می شود. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه نوشته :
" مقصود از اینکه فرمود" آفتاب را یافت که در دریایى لجندار غروب مىکرد" این است که به ساحل دریایى رسید که دیگر ما وراى آن خشکى امید نمىرفت و چنین به نظر مىرسید که آفتاب در دریا غروب مىکند چون انتهاى افق بر دریا منطبق است. بعضى هم گفتهاند: چنین چشمه لجندارى با دریاى محیط، یعنى اقیانوس غربى، که جزائر خالدات در آن است، منطبق است . جزائر مذکور همان جزائرى است که در هیات و جغرافیاى قدیم مبدأ طول به شمار مىرفت، بعدها غرق شده و فعلا اثرى از آن ها نمانده است.
جمله" فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ" به صورت" عین حامیة" یعنى حاره (گرم) نیز قرائت شده ؛ اگر این قرائت صحیح باشد ،دریاى حار با قسمت استوایى اقیانوس کبیر که مجاور آفریقا است ،منطبق مىگردد، بعید نیست که ذو القرنین در رحلت غربیش به سواحل آفریقا رسیده باشد."(2)
این که خداوند فرموده:" وجدها تغرب" یعنی او به در کنار ساحل دریای پهناوری رسیده که انتهای آن معلوم نبوده و برای نگاه کننده این طور به نظر می رسیده و این طور می یافته که خورشید در آن دریای گل آلود یا در آن دریای گرم غروب می کند.
بنا بر این که منظور از ذوالقرنین کوروش هخامنشی باشد، در باره سفر غربی او گفته اند:
اما سیرش به طرف مغرب همان سفرى بود که براى سرکوبى و دفع" لیدیا" کرد که با لشگرش به طرف کورش مىآمد، آمدنش به ظلم و طغیان و بدون هیچ عذر و مجوزى بود. کورش به طرف او لشگر کشید و او را فرارى داد، تا پایتخت کشورش تعقیبش کرد، پایتختش را فتح نموده او را اسیر نمود، در آخر او و سایر یاورانش را عفو نموده ،اکرام و احسان شان کرد با اینکه حق داشت که سیاست شان کند و به کلى نابودشان سازد.
انطباق این داستان با آیه شریفه" حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ- که شاید ساحل غربى آسیاى صغیر باشد- روشن است.(3)
در هر حال ذوالقرنین(هر کس که بوده) سفری به غرب داشته و به ساحل دریا رسیده ، در آن جا چون آن دریا پهناور بوده و انتهایش معلوم نبوده ،به نظر می رسید خورشید در دریا غروب می کند.
پی نوشت ها:
1. کهف(18)آیه86.
2. طباطبایی محمد حسین ، ترجمه المیزان، موسوی همدانی محمد باقر ، پنجم ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1374 ش ، ج13،ص499.
3. همان، ص539.
پاسخ:
پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
آیه مذکور به شرح زیر است:
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَةٍ ؛(1)
تا به غروبگاه آفتاب رسید .(در آن جا) احساس کرد (و در نظرش مجسّم شد) که خورشید در چشمه تیره و گلآلودى فرو مىرود.
ذوالقرنین بنا بر این آیه در سفرش به مغرب زمین، به جایی می رسد که خورشید به هنگام غروب گویا در دریایی که لجن سیاه دارد، فرو می رود.
در عربی به دریا هم "عین" گفته می شود. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه نوشته :
" مقصود از اینکه فرمود" آفتاب را یافت که در دریایى لجندار غروب مىکرد" این است که به ساحل دریایى رسید که دیگر ما وراى آن خشکى امید نمىرفت و چنین به نظر مىرسید که آفتاب در دریا غروب مىکند چون انتهاى افق بر دریا منطبق است. بعضى هم گفتهاند: چنین چشمه لجندارى با دریاى محیط، یعنى اقیانوس غربى، که جزائر خالدات در آن است، منطبق است . جزائر مذکور همان جزائرى است که در هیات و جغرافیاى قدیم مبدأ طول به شمار مىرفت، بعدها غرق شده و فعلا اثرى از آن ها نمانده است.
جمله" فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ" به صورت" عین حامیة" یعنى حاره (گرم) نیز قرائت شده ؛ اگر این قرائت صحیح باشد ،دریاى حار با قسمت استوایى اقیانوس کبیر که مجاور آفریقا است ،منطبق مىگردد، بعید نیست که ذو القرنین در رحلت غربیش به سواحل آفریقا رسیده باشد."(2)
این که خداوند فرموده:" وجدها تغرب" یعنی او به در کنار ساحل دریای پهناوری رسیده که انتهای آن معلوم نبوده و برای نگاه کننده این طور به نظر می رسیده و این طور می یافته که خورشید در آن دریای گل آلود یا در آن دریای گرم غروب می کند.
بنا بر این که منظور از ذوالقرنین کوروش هخامنشی باشد، در باره سفر غربی او گفته اند:
اما سیرش به طرف مغرب همان سفرى بود که براى سرکوبى و دفع" لیدیا" کرد که با لشگرش به طرف کورش مىآمد، آمدنش به ظلم و طغیان و بدون هیچ عذر و مجوزى بود. کورش به طرف او لشگر کشید و او را فرارى داد، تا پایتخت کشورش تعقیبش کرد، پایتختش را فتح نموده او را اسیر نمود، در آخر او و سایر یاورانش را عفو نموده ،اکرام و احسان شان کرد با اینکه حق داشت که سیاست شان کند و به کلى نابودشان سازد.
انطباق این داستان با آیه شریفه" حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ- که شاید ساحل غربى آسیاى صغیر باشد- روشن است.(3)
در هر حال ذوالقرنین(هر کس که بوده) سفری به غرب داشته و به ساحل دریا رسیده ، در آن جا چون آن دریا پهناور بوده و انتهایش معلوم نبوده ،به نظر می رسید خورشید در دریا غروب می کند.
پی نوشت ها:
1. کهف(18)آیه86.
2. طباطبایی محمد حسین ، ترجمه المیزان، موسوی همدانی محمد باقر ، پنجم ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1374 ش ، ج13،ص499.
3. همان، ص539.
گروه دور همی پارسی کدرز
https://t.me/joinchat/GxVRww3ykLynHFsdCvb7eg
https://t.me/joinchat/GxVRww3ykLynHFsdCvb7eg